بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به اینکه ترجمه ی پست قبلی از حدیث امام صادق در رد بر ثنویه و زنادقه اندکی پیچیده و غیر قابل فهم بود ، بنده تصمیم گرفتم شرحی بر این حدیث بنویسم که البته با اندک علم خودم آن را به تحریر در آوردم و احتمالا خالی از اشکال نخواهد بود .
در ابتدا امام به شخصی از ثنویه که قائل به دو خدایی است می فرماید که اگر دو موجود با ادعای خدایی وجود داشته باشند از سه حالت خارج نیست .
- یا هر دو قوی هستند
- یا یکی قوی و یکی ضعیف است
- یا هر دو ضعیف هستند
1 - یا هر دو قوی هستند
سپس میفرماید اگر هر دو قوی باشند باید هر کاری بخواهند بتوانند بکنند پس چرا اراده ی آنها به حذف دیگری تعلق نمی گیرد ( در صورتی که هر صاحب قدرتی تمایل به غلبه و استیلا دارد ) که البته این یکی از دلایل است و دلایل دیگری در ادامه خواهد آمد ، و همچنین البته این امر نفی قدرت از هر دوی آنها را لازم می آورد ، چرا که ممکن است اراده ی هر کدام به حذف دیگری یا حذف اراده ی دیگری تعلق گیرد ، و به عنوان مثال یکی اراده کند که مثلا جهان هستی قابل سکونت برای موجودات زنده شود و دیگری اراده کند هستی غیر قابل سکونت برای موجودات زنده شود ، در این صورت اراده ی کدام یک اتفاق خواهد افتاد ؟ اگر بگوییم اراده ی یکی از آنها پس آن قویتر است و دیگری ضعیف تر و اگر بگوییم اراده ی هر دوی آنها پس یا اراده ی هر دوی آنها همیشه یکی است که به یکی بودن خودشان منجر میشود ، یا اینکه اراده ی هر کدام متفاوت است که در این صورت به تناقض بر میخوریم ، زیرا مثلا جهان هستی که یک مجموعه ی واحد هماهنگ است چگونه میتواند در یک لحظه در تمام ابعادش دو حالت را به خود بگیرد ؟ و در چنین صورتی نظم و نظام طبیعت از بین رفته و منجر به نابودی آن خواهد شد .
و همانطور که قرآن کریم نیز می فرماید : «لَوْ كَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا » (انبیاء/22)
اگر خدایانی غیر از الله بودند نظام جهان غیر قابل استفاده میشد .
بنابر این نتیجه گرفتیم که :
- وجود دو خدای کاملا قوی تناقض آمیز است ، زیرا هر آن ممکن است اراده ی یکی بر ضد اراده ی دیگری قرار بگیرد و در این صورت هر دو عاجز و ناتوان خواهند بود .
نکته : چرا باید در صورت کار گروهی اربابان فرضی حتما فساد و بی نظمی در پدیده پیدا شود ؟ چطور یک تیم متخصص یک پروژه ی هماهنگ و منظم تولید می کند ؟
پاسخ : علومی که عقلای عالم، کارهای خود را بر اساس آن انجام میدهند، از دو چیز خارج نیست :
- یا صورتهای علمی است
- یا قوانینی است که از نظام خارجی جاری در عالم گرفته شده است
صورتهای علمی و نیز قوانین طبیعی، از نظر وجودی پس از تحقق نظام خارجی محقق میشوند . بدین معنا که ابتدا باید عالمی در خارج وجود داشته باشد تا بعد از آن بخشی از آن صورتهای علمی (در ذهن یکی از موجودات آن) باشد و بخشی دیگر قوانینی که یکی از در بین موجودات این عالم متحقق وجود دارد و کسی هم انرا کشف میکند .
عالم طبیعت، فعل و نتیجه عملکرد این ارباب مفروض است و تاثر فاعل از فعلش محال است . چرا که مستلزم تقدم الشی علی نفسه میشود .
بنابراین این فرض که اربابان در کارهای خود با هم توافق کنند ، مستلزم آن است که از نتیجه کاری که هنوز انجام نداده اند تبعیت کنند. که فرضی است محال .
2 - یکی قوی و دیگری ضعیف است
در این صورت آنکه قویتر است خداست و آنکه ضعیف تر است خدا نیست زیرا آنکه ضعیف است فقط در صورت جواز و اجازه ی موجود قویتر میتواند وجود داشته باشد و الا به اراده ی موجود قویتر نابود میشود . پس در نتیجه تنها یک خدا داریم .
3 - هر دو ضعیف هستند
پس در این صورت هیچ کدام خدا نیستند و اما فرض بر آن است که خدایی وجود دارد ( که در ادامه به آن خواهیم پرداخت ) .
سپس امام به ارائه ی دلیلی دیگر می پردازد :
می فرماید اگر دو موجود قدیم ( ازلی و همیشگی ) وجود داشته باشند سه حالت دارد :
- هیچ فرقی میان آنها نیست
- با هم فرق میکنند
- کاملا متمایز هستند
1 - هیچ فرقی میان آنها نیست
در این صورت همان یک خدا هستند و هیچ فرقی با هم ندارند و یگانگی خداوند عالم ثابت میشود .
2 - یک اشتراک و یک تمایز دارند
این مورد نیز محال است زیرا :در چنین صورتی تسلسل محال به وجود می آید .
زیرا اگر دو خدا را تصور کنیم باید یک چیزی باشد که میان آن دو تفاوت و تمایز ایجاد کند ، و آن چیز هر چه که باشد باید از ازل وجود داشته باشد و چون از ازل وجود دارد باید خودش خدا باشد !
بنابر این وجود خدایان مفروض به سه عدد میرسد ، حال این سه عدد ربّ مفروض را باید دو موجود دیگر نیز از هم جدا کند و تمایز دهد که در این صورت خدایان مفروض به پنج عدد میرسند و همینطور ادامه می یابد و تسلسل محال به وجود می آید .
3 - کاملا متمایز هستند
( این مورد که به شبه ابن کمونه نیز معروف است را بنده اینجا مطرح نموده ام زیرا تصور نموده ام خارج از بحث نیست و نیز نوعی توضیح اضافه است )
در این صورت برداشت مفهوم خدا از دو موجود کاملا متفاوت ممکن نخواهد بود ، یعنی زمانی که اشتراکی میان دو موجود نیست نمیتوان مفهوم واحد خدا بودن را از هر دوی آنها برداشت کرد .
و سپس در بخش بعدی شرح حدیث به اثبات وجود خدا از کلام امام صادق خواهیم پرداخت .
از هشام نقل شده که زندیق به امام صادق گفت : پس چه دلیلی بر وجود خدا هست ؟
حضرت امام صادق (ع) فرمود : وجود چیزهای گوناگون دلیلی است بر اینکه خداوند آنها را ساخته ، آیا با دیدن عمارت های بلند و گج کاری شده نتیجه نمیگیریم که بنایی آنها را ساخته ؟ هر چند بنا را ندیده باشیم که آن را میسازد ؟
زندیق پرسید که پس خدا چیست ؟
امام صادق علیه السلام فرمود : او چیزیست به غیر تمام چیزها .
که به نظر بنده منظور امام صادق این است که خداوند وجود دارد و اما آنچه ما از او میدانیم این است که نه جسم است و نه صورت و محسوس نمیشود و فرسوده نمیگردد و جستجوی از او نمیتوان کرد و بحواس پنچگانه او را در نتوان یافت و همه اوهام و خیالها او را در نیابند و روزگارها او را ناقص نکند و زمان او را تغییر ندهد که پیر و شل و کر و کور و بیمار نشود و همچنین سایر ناخوشیها که بر معمرین وارد می شود در او راه نیابد .
زندیق سوال کرد ولی میگویید خدا شنوا و بیناست ؟
و پاسخ این است که شنوا و بینا بودن خدا به گوش و چشم نیست بلکه ذات مقدسش هم شنوا و هم بیناست بدون اینکه از اجزاء تشکیل شده باشد و اختلافی میان شنیدن و دیدن او باشد .
زندیق سوال کرد : پس خدا کیست ؟
و پاسخ این است که او رب و پروردگاریست که می پرورد و او است معبودی که خلایق او را می پرستند و او اللّه است که جامع جمیع صفات کمال است ، و اینکه میگوییم الله به این معنی نیست که کلمات الف و لام و لام و هاء خداست بلکه معنایی که در پس آن کلمات است مقصود است .
سوال کننده گفت : پس ما موجودی را نیافتیم مگر اینکه او را مخلوق یافتیم !؟
پاسخش این است که اگر اینچنین بود پس اعتقاد به توحید از ما برداشته خواهد شد ، زیرا ما مکلف نیستیم غیر موهوم را اعتقاد کنیم .
لیکن میگوئیم که هر موهومی که در وهم و خیال در آید و سپس بواسطه حواس دریافته شود یعنی آنچه حواس آن را تحدید و تعیین کند و بحقیقتش احاطه نماید و آن را ممثل و مصور گرداند بصورت و کالبدی که دارد آن مخلوق است .
و در مورد خدا لازم است به دو جهت توجه نماییم تا صفات مضموم را به خداوند نسبت ندهیم .
- نفی ، زمانی که به معنای ابطال و عدم وجود است
- تشبیه ، زمانی که تشبیه به مخلوفات و صفت آنهاست
1 - نفی
با دیدن مخلوقات و ضعف و نیاز آنها به خالق ، جایی برای نفی خداوند باقی نمی ماند و چاره ای جز اثبات خدا نیست
2 - صفات کلی مخلوق :
- ظاهر بودن در برابر حواس پنج گانه ( یعنی مورد ادراک توسط قوای پنجگانه قرار گرفتن )
- ترکیب ( تشکیل شدن از اجزاء مختلف )
- تالیف ( به وجود آورده شدن توسط دیگری یا همان سابقه ی عدم )
سوال کننده پرسید آیا خدا انیت و ماهیت دارد ؟ ( ترجمه ی نویسنده ی وبلاگ = انیت = ذات و خود + ماهیت = چیستی و آنچه در ذهن آید )
امام فرمود : بلی چیزی ثابت و موجود نمی باشد مگر با انیت و ماهیت .
سائل عرض کرد که پس او را کیفیت و چگونگی است ؟
امام فرمود : نه
توضیح نویسنده وبلاگ : کیفیت در لغت به معنای چگونگی است و همان چونانی بودن است که بعد از احاطه به یک چیز و مقایسه اش با دیگر چیزها به دست می آید ولی چیستی ، نیازی به غلبه و تشبیه ندارد .
سائل پرسید آیا خداوند رنج و زحمتی میکشد ؟
امام فرمود : آن جناب از آن بزرگوارتر است که رنج و زحمت آفریدن چیزها را بکشد .
توضیح نویسنده ی وبلاگ : یعنی چون خداوند به هر چه بگوید موجود باش ، موجود میشود و نابودی هر چه را بخواهد از بین میرود بنابر این به خاطر قدرت و توانایی بسیارش دچار زحمت و رنج و عذاب نمیشود .
سائل گفت : آیا او را خوشنودی و خشمی است ؟
حضرت صادق (ع) فرمود : آری و لیکن آن بروشی نیست که در آفریدگان یافت می شود .
توضیح نویسنده ی وبلاگ : در موجودات خشنودی و خشم حالتی هست که بر صاحب این دو صفت داخل میشه و او را از حالتی به حالت دیگه منتقل میکنه .
و این صفت آفریدگان نیازمند و عاجز است ولی خداوند نیازی ندارد و چیزی او را عاجز نمیکند و هم بزرگوار و بخشنده است .
سائل پرسید : پس قول خدا که میفرماید الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی که ظاهر ترجمه اش اینست که خداوند رحمان بر عرش و تخت استوی دارد چه معنی دارد ؟
حضرت امام صادق (ع) فرمود : که به این آیه خداوند خود را وصف فرموده و همچنین آن جناب مستولی و غالب بر عرش و از خلق خود جدا است بی آنکه عرش او را حامل و بردارنده باشد و نه آنکه عرش او را در بر داشته باشد .
توضیح نویسنده ی وبلاگ : در واقع خداوند حامل و برپا کننده ی عرش است و بر آن فرمانروایی میکند و در قرآن آمده وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ( و کرسی او آسمان ها و زمین را در بر گرفته ) که مراد از کرسی همان علم اوست .
سائل پرسید : پس چه فرق است در میان آنکه شما دستهای خود را بسوی آسمان بردارید و آنکه آنها را بجانب زمین پست کنید .
امام فرمود : این دو امر در علم و احاطه و قدرتش برابر است و لیکن خدای عز و جل دوستان و بندگانش را امر فرموده ببرداشتن دستهای خویش بسوی آسمان بجانب عرش زیرا که آن را معدن روزی گردانیده .
سائل عرض کرد که پس از کجا و به چه دلیل پیغمبران و رسولان را اثبات کردی ؟
حضرت صادق (ع) فرمود : که ما چون ثابت کردیم که ما را آفریننده ایست که ما را ساخته و برتری دارد از ما و از صفات ما و از همه آنچه آفریده و این صانع حکیمی بود که جائز نبود که خلقش او را مشاهده نمایند و نه آنکه او را لمس کنند که دست یا غیر آن از اعضای خود را به او بمالند و نه آنکه با یک دیگر مباشرت کنند که روبرو شوند و با هم مکالمه و گفتگو کنند ثابت شد ، پس آنکه آن جناب را فرستادگان هستند در میان خلائق و بندگانش که ایشان را دلالت میکنند بر مصالح و منافع ایشان و آنچه بقای ایشان به آن و در ترکش فناء و نیستی ایشان است پس از جانب خداوند علیم حکیم جماعتی ثابت شدند که در میانه خلقش مردم را امر و نهی میفرمایند پس در نزد این ثابت شد که او را معبرانی چند هستند که از جانب او تعبیر میکنند و آنچه میفرماید به مردم میرسانند و ایشان پیغمبران و برگزیدگان اویند از خلقش که حکیمان و تأدیب دهندگان مردمانند بحکمت و به آن مبعوث شده اند و با وجودی که در آفرینش و ترکیب و صورت با عامه مردمان شرکت دارند در چیزی از احوال ایشان از اخلاق و صفات با ایشان مشارکت ندارند و از نزد خداوند علیم حکیم مؤیدند به حکمت که ایشان را بحکمت و دلائل و معجزات و براهین و شواهد که بر حقیقت ایشان شهادت دهد یاری نموده و تقویت فرموده از زنده کردن مردگان و به درمان کور مادر زاد و پیس پس زمین خدا خالی نباشد از حجتی که با او علمی باشد که بر راستی گفتار رسول و وجوب عدالتش دلالت کند.